بیت کوین شاید همان تغییری باشد که همه منتظرش هستیم!

بسیاری از ایده‌های نوین هنگام شکل‌گیری بلندپروازانه هستند؛ اما هنگامی که زمانش فرا برسد، همین ایده‌ها به موضوعی عادی تبدیل می‌شوند. بیت کوین هم از این قاعده مستثنا نیست. برای مثال، اگر در سال ۲۰۰۰ چنین ایده‌ای مطرح می‌شد شاید کمتر کسی آن را می‌پذیرفت؛ اما اکنون می‌بینیم که ایده بیت کوین عملی شده و به پذیرش گسترده رسیده است.بیت کوین تحولات متعددی را در سیستم اقتصادی جهان به‌ وجود آورده است. ایجاد یک سیستم پولی غیرمتمرکز و بدون مداخله دولت‌ها، انجام معاملات بدون واسطه و با امنیت بالا از جمله تغییراتی هستند که بیت کوین به‌ همراه داشته است.این مطلب که در وب‌سایت بیت کوین مگزین منتشر شده، یادداشتی از یواکیم بوک (Joakim Book)، پژوهشگر مؤسسه تحقیقات اقتصادی ایالات متحده است. بوک در این مقاله نگاهی به مشکلاتی که امروزه بشر با آنها مواجه است انداخته و ریشهٔ تمامی آنها را در انتخاب‌های نادرست، جست‌وجوی راه‌حل‌های سریع، سطحی‌نگری و توجه به ظاهر مسائل به جای تمرکز بر تغییرات واقعی می‌داند.او در ادامه از بیت کوین به‌عنوان پدیده‌ای یاد می‌کند که می‌تواند به ما در ایجاد این تغییرات مهم و معنادار کمک کند. آنچه در ادامه می‌خوانید از زبان نویسنده این یادداشت است.تغییری به اسم بیت کوینما در دنیایی دروغین زندگی می‌کنیم که تمامی آرمان‌ها، پول‌ها و زبان‌ها در آن نمایشی و ساختگی هستند. دنیایی مملوء از راهکارهای متقلبانه و روش‌های ناصحیحی که می‌توان به‌سرعت با استفاده از آنها پول به‌دست آورد. جایی که برای رسیدن به موفقیت نیازی به تلاش زیاد و سخت کارکردن نیست. در این جهان پوشالی فقط کافی است هر نقصی را پنهان کنیم. هرچیزی را که به‌خوبی آنچه در فیلم‌های سینمایی می‌بینیم نیست، مخفی می‌کنیم و سعی می‌کنیم با لباس‌های شیک و نقاب، خود را به دیگران آراسته نشان دهیم. این روند دروغین را تا زمانی که خودمان و دیگران را متقاعد کنیم که درونمان خراب و فاسد نیست و حتی در حال رشد و ترقی هستیم، ادامه می‌دهیم.بسیاری از ما توصیه‌های سرمایه‌گذاری خود را از یک ویدئوی تیک‌تاک دریافت می‌کنیم. قراردادهای اختیار معامله گیم استاپ (GameStop) را می‌خریم و دعا می‌کنیم تا معجزه‌ای اتفاق بیفتد. در زمان شکست به‌جای مشخص‌کردن مشکل اصلی و پذیرش مسئولیت انتخاب‌های خود، از بی‌عدالتی‌های نظام سرمایه‌داری شکایت می‌کنیم.در ظاهر از پنل‌های خورشیدی و توربین‌های بادی در صحراها، دشت‌ها و سواحل اقیانوس‌ها استفاده می‌کنیم؛ اما از خاموشی‌های مکرر و ارقام قبض‌های برق شگفت‌زده می‌شویم. این در حالی است که دولت‌ها و حامیان محیط زیست به ما می‌گویند این انرژی‌ها پاک هستند و یارانه‌های ما نیز در مسیر توسعه و پیشرفت این فناوری‌ها قرار گرفته است. بنابراین طبیعی است چنین رویکردی در ظاهر خوب به‌نظر برسد.اگر یک ویروس عجیب‌وغریب به‌سرعت در جهان منتشر شود، ما از ناکارآمدی دولت‌ها و برنامه‌ریزان جهان به‌شدت انتقاد می‌کنیم. با این حال اجازه نمی‌دهیم افراد مسئولیت سلامتشان را بر عهده بگیرند و آنها را تشویق نمی‌کنیم تا بهتر غذا بخورند، بیشتر ورزش و فعالیت کنند. در عوض آنها را در خانه‌هایشان حبس می‌کنیم؛ جایی که بیماری بسیار راحت‌تر به سایر اعضای خانواده سرایت پیدا می‌کند و در عین حال نمی‌توانند ویتامین D موردنیاز خود را برای مقابله با بیماری، به‌صورت طبیعی به‌دست آورند. ما وانمود می‌کنیم که راه‌حل این مشکل، یک مداخلهٔ سریع و شدید پزشکی است؛ راهکاری سر‌هم‌بندی شده که در آن خبری از توصیه به حفظ سلامت بدن و سیستم ایمنی نیست.ما فقط وانمود می‌کنیم که می‌توانیم مشکلات جهان را با ایجاد یک سیستم برنامه‌ریزی متمرکز و تسکین مقطعی درد‌ها، حل‌و‌فصل کنیم.دنیا را می‌توان تغییر دادمن در زندگی شغلی‌ام تجربیات فراوانی از رویارویی با چنین نویسندگانی داشته‌ام. چند سال قبل سردبیران روزنامه گاردین (Guardian)، به‌عنوان پیشروترین نشریه جناح چپ انگلستان، تصمیم گرفتند عبارت تغییرات اقلیمی را به «وضعیت اضطراری آب‌و‌هوا» یا «بحران آب‌وهوا» تغییر دهند؛ اتفاقی که بسیاری از خوانندگان این نشریه در سرتاسر جهان آن را تحسین کردند.اوایل امسال هم متوجه شدم که فایننشال تایمز (Financial Times) به میل خود یا به‌دلیل فشار همتایانش، مسیر گاردین را دنبال کرده است. در مقاله اخیر این نشریه که درباره انتقاد از مصرف انرژی بالای بیت کوین نوشته شده بود، این عبارت در متن مقاله گنجانده شده بود:نباید مصالحه‌ای میان دموکراتیزه‌کردن امور مالی و شرایط اضطراری آب‌و‌هوایی وجود داشته باشد.به‌نظر می‌رسد استفاده از کلماتِ قدرتمند، می‌تواند موضوع اصلی را بیشتر تحت تأثیر قرار دهد! این اولین مرتبه نیست که چنین اتفاقی روی می‌دهد. هیئت تحریریه این نشریه سال گذشته نیز حداقل دو مرتبه از چنین عباراتی استفاده کرده بودند. جالب است بدانید که تا همین چند سال پیش فایننشال تایمز از زبان متعارف‌تری برای گفت‌وگو درباره مسائل گوناگون و تغییرات اقلیمی استفاده می‌کرد.هیچ‌گاه نتوانستم دلیل این وسواس و بازی با کلمات را درک کنم. آیا واقعاً آنچه که جهان را از سیاست‌های تهاجمی اقلیمی باز می‌دارد و در عین حال طبقه روشن‌فکر نیز به‌شدت آرزوی آن را دارند، همین کلماتی است که از سوی این دسته از روزنامه‌نگاران مطرح می‌شود؟سال گذشته نیز اتفاقی مشابه درباره قومیت‌گرایی رخ داد. تعدادی از فعالانی که در تب‌و‌تاب جنگ‌های نژادی بودند از تأمین‌کنندگان اخبار خواستند به‌جای یک توصیف فیزیکی برای سیاه‌پوستان، واژه بِلَک (Black) را با حرف B بزرگ بنویسند تا نشان دهند که آنها قومی با میراثی یکپارچه هستند. این موضوع تا زمان اعتراضات به مرگ جورج فلوید (George Floyd) ادامه یافت و با حرکت نشریه نیویورک تایمز (New York Times) و با هدف ارج‌نهادن به فداکاری‌های تاریخی سیاه‌پوستان آمریکایی‌ و نگارش کلمه بلک با حرف B بزرگ، این جدال نهادینه شد.در سوی دیگر آسوشیتدپرس (The Associated Press) که مرجع بسیاری از نشریات است در شرایطی مشابه با امتناع از نوشتن کلمه وایت (White) با حرف بزرگ W، به‌طور مستقیم وارد جدال‌های فرهنگی شد. در بیانیه این نشریه عنوان شده است که:از آنجا که سفیدپوستان، تاریخ و فرهنگ مشترک کمتری با یکدیگر دارند، بنابراین عبارت وایت شایسته ارتقاء و نوشتن با حرف بزرگ W نیست.من به تغییر سبک‌های نوشتاری توجه نمی‌کنم. من با ویرایش خبرنامه‌ها، گزارش‌های فصلی و ارسال به مجلات دانشگاهی زندگیم را می‌گذرانم. بیشتر نشریات از سبک و فرمت متفاوتی استفاده می‌کنند. برخی عناوین را با حروف بزرگ می‌نویسند و برخی دیگر این کار را انجام نمی‌دهند. برخی نام کامل را می‌نویسند و عده‌ای دیگر به حروف اول کلمات متکی هستند. گروهی از سازوکار مشخصی برای حروف و اعداد پیروی می‌کنند، اما گروهی دیگر چنین رویکردی ندارند.این روش‌های غیرمتمرکز و نوظهور، شباهت بسیاری به مبحث زبان دارد. در این عرصه هرکس ایده و نظر خودش را دارد. سال گذشته و در جشن سالانهٔ تأثیر سیاه‌پوستان در تاریخ امریکا، من به یکی از مشتریانم توصیه کردم که از این روش املایی جدید که برخی نشریات در پیش گرفته‌اند استفاده کند؛ چراکه مطلب او دقیقاً به سرکوب نویسندگان سیاه‌پوست در رسانه‌ها و آموزش‌وپرورش اشاره داشت و این روش املایی می‌توانست این مضمون را ملموس‌تر کند.شیوه‌های املایی، ضمایر جنسیتی خنثی یا سایر برچسب‌های سطحی، موضوعاتی نیست که من را آزار می‌دهد. آنها فقط ظاهر قضیه را بهتر جلوه می‌دهند و به‌نوعی آن را کادوپیچ می‌کنند. چیزی که در حقیقت موجب ناراحتی من می‌شود و انتهایی نیز ندارد، نخبگان مقدس‌نمایی هستند که اقدامات نادرست را جایگزین تغییرات واقعی و معنادار می‌کنند.اگر واقعاً به اهمیت هدف خود اعتقاد دارید، باید به‌جای بازی با کلمات یا ارائه اخبار به‌ظاهر درست، کاری در راستای آن انجام دهید. اگر مردم به نوشته‌های شما اهمیت می‌دهند به‌دلیل محتوای مطلب شما است، نه به‌خاطر روش املایی که شما آن را انتخاب می‌کنید. اگرچه برای مخاطبان آمریکایی شیوه‌های نگارشی بریتانیایی در املا یا نقطه‌گذاری اغلب غیرمعمول است، اما این موضوع باعث نمی‌شود که در مقالات آنها توجه خواننده از اهمیت و جایگاه افراد مشهوری مانند چرچیل (Churchill) یا اورول (Orwell) منحرف شود.وقتی صحبت از اورول می‌شود به‌نظر می‌رسد که گروهی از روزنامه‌نگاران، برداشتی غلط را پذیرفته‌اند که اورول در مقاله سیاست و زبان انگلیسی (Politics and the English Language) به‌شدت به آن انتقاد کرده بود.نویسندگان به‌جای پوشش حقایق با استفاده از تعابیر صحیح، تا جایی در بیان مفاهیم اغراق می‌کنند که از نظر ذهنی، خوانندگان را دچار بی‌حس می‌کنند.اگر وضعیت حال حاضر و روزمره ما بنابر گفته این روزنامه‌نگاران، بحرانی است پس هنگامی که این بحران‌ها افزایش یابد، شرایط و دلایل را چگونه تفسیر می‌کنند؟ اگر می‌توان نابرابری‌ها را تنها با حرکت قلم نویسنده رفع کرد، پس چرا ما در بهشتی از عدالت و فراوانی زندگی نمی‌کنیم؟آیا واقعاً فکر می‌کنیم که نفرت عمیق نسبت به نژاد، جنسیت یا تمایلات جنسی دیگران را می‌توانیم با تغییر شیوه نگارشی در مقالاتی درمان می‌کنیم؟ احتمالاً پیش از متقاعدکردن و فاصله‌گرفتن از این افراد، موجب رنجش و دودستگی میان مردم می‌شویم.استیون پینکر (Steven Pinker)، استاد دانشگاه هاروارد، در کتابِ لوح سپید: انکار مدرنِ ذاتِ بشر (The Blank Slate: The Modern Denial of Human Nature) که دربارهٔ روند تغییر تعابیر نوشته است، به این موضوع اشاره می‌کند که مفاهیم از ابتدا در ذهن انسان‌ها شکل می‌گیرد؛ نه کلمات.اگر نام چیزی را تغییر دهید، کلمه جدید معنای و مفهوم کلمه قبلی را به ارث می‌برد؛ اما اگر به یک مفهوم نام جدیدی بدهید، نام آن هم رنگ مفهومش می‌شود.در دهه‌های اخیر شاهد بودم که واژه نظافتچی به سرایدار، مستخدم، متولی و سپس سرپرست تأسیسات تبدیل شده است و گمان می‌کنم که به‌زودی این واژه به مدیر اجرایی برداشت زباله، تغییر کند!تغییر نام جایگاه افراد، تغییری در ذات و ماهیت کاری که آنها انجام می‌دهند ایجاد نمی‌کند.توماس مور (Thomas More)، سیاست‌مدار، نویسنده و وکیل قرن شانزدهم می‌گوید:برخی افراد معتقدند که زمین صاف است، برخی دیگر می‌گویند گرد است. اگر زمین صاف باشد مجلس یک کشور می‌تواند آن را گرد اعلام کند؟ و اگر گرد باشد فرمان پادشاه می‌تواند آن را صاف کند؟!اگر حاکمان را با روزنامه‌نگاران و زمین را با مسائلی که امروزه وجود دارد جایگزین کنیم، می‌بینیم که گفتهٔ توماس می‌تواند پنج قرن بعد نیز با جامعه ارتباط برقرار کند و کاربرد داشته باشد.به‌جای اینکه برای عظمت، شکوفایی یا زندگی امن و راحت تلاش کنیم، ایدئال‌های فریبنده خود را با راه‌حل‌های سریع، سرهم‌بندی می‌کنیم. ما زندگی باشکوهی را در اینستاگرام به تصویر می‌کشیم و با حسادت نسبت به آخرین عکس ویرایش‌شده دوستمان از سواحل یونان یا بالی اندونزی، ابراز احساسات می‌کنیم.ما به‌شکلی رؤیایی با سریال‌های آبکی تلویزیون یا برخی از نمایش‌های نتفلیکس که اغلب اعتیادآور هستند، احساس آرامش می‌کنیم؛ اما با گنجینه ادبیات، ارتباطات انسانی و غروب زیبای خورشید هیچ ارتباطی برقرار نمی‌کنیم.به‌محض اینکه اثر لحظه‌ای لذت و شادی برایمان سپری شود‌، به‌سراغ مواد مخدر یا داروهای ضدافسردگی که فکر می‌کنیم ما را از پرتگاه نجات می‌دهند می‌رویم. اگر از فشارخون بالا یا از دیابت نوع ۲ رنج می‌بریم، فکر می‌کنیم باید به‌جای یک تمرین ورزشی، حذف کربوهیدرات‌ها و پیروی از رژیم غذایی مناسب به‌سراغ داروهای گران‌قیمت برویم.رنج و عذابی که برای تمامی این موضوعات جعلی تحمل می‌کنیم ما را از کار و فعالیتی که می‌تواند موجب بهبودی زندگیمان شود، باز می‌دارد؛ کار مناسب برای دست‌یافتن به پول، تمرینات ورزشی برای رسیدن به سلامتی.بله درست است، موارد متعددی وجود دارد که بیت کوین و طرف‌داران دو آتیشه‌اش نمی‌توانند آنها را حل کنند؛ اما در عوض بیت کوین نمایشی از درستی، حقیقت و امتناع از پذیرش مزخرفات را ارائه می‌کند.بیت کوین کاربرانش را به‌سمت پذیرش مسئولیت زندگی و امور مالی، برداشتن نگاه از دردهای آنی به‌سوی دستاوردهای آینده و تغییرات معنادار به‌جای تغییرات ظاهری سوق می‌دهد.ایرادی ندارد، هر چقدر که می‌خواهید با نبردهای معنایی، ادبی، سیاسی و پزشکی بجنگید؛ اما وانمود نکنید که این کار‌ها ایدئال‌های شما را ذره‌ای به واقعیت نزدیک‌تر می‌کند. راه‌حل‌های مقطعی، دنیای غرق در تظاهر را درست نمی‌کند.جمع‌بندیبیت کوین پدیده‌ای است که شاید ایده آن مانند بسیاری از فناوری‌های دیگر ابتدا بلندپروازانه به‌نظر می‌رسید؛ اما اکنون تحولات بسیاری را در نظام اقتصادی جهان رقم زده است. ایجاد یک سیستم پولی همتابه‌همتا با ماهیت غیرمتمرکز و خارج از کنترل دولت‌ها، انجام معاملات بدون واسطه و با امنیت بالا تغییراتی هستند که بیت کوین با خود به‌همراه داشته است.بیت کوین انقلابی است که نه‌تنها امور مالی را متحول ساخته، بلکه قادر است منشأ بسیاری از تغییرات مهم دیگر در جهان باشد. بدیهی است که مسائل متعددی وجود دارند که بیت کوین قادر به حل آنها نیست؛ اما با ویژگی‌های منحصر‌به‌فردش کاربران را در مسیری قرار می‌دهد که مسئولیت زندگی و انتخاب‌های خود را بپذیرند و برای حل مشکلات به‌جای توجه به ظواهر، بر تغییرات اساسی و معنادار متمرکز شوند.

دیدگاهتان را بنویسید