توبه کرونا نمی‌شناسد/آغوش بگشا | خبرگزاری فارس

به گزارش خبرگزاری فارس از رشت، دو سالی می‌شود که با خیال راحت اشک نریخته‌ایم، دو سالی می‌شود که با خیال راحت پا در حسینیه‌ها و مساجد محل نگذاشته‌ایم، زمان زیادی است که با نفس سینه‌زنان حسینی(ع) بدن‌هایمان را متبرک نکرده‌ایم. دو سال است که شب‌های قدر صورت‌هایمان را با پارچه‌های سپید رنگی می‌پوشانیم و از ترس اینکه بیمار نشویم دور از یکدیگر می‌نشینیم، دیگر با هم قرآن به سر نمی‌گیریم، یک صدا نمی‌گوییم «الهی العفو» تا مبادا نفسی به نفسی بخورد و یکی از ما ناقل باشد. گفتم صورت هایمان را می پوشانیم … چه استعاره زیبایی است از روی سیاهی که داشتیم … شاید از شرم و خجالت باشد! شاید قرار است سپیدتر شویم نه؟ مگر نمی‌گویند البلاء للولاء؟ مگر هر که را دوست دارد بیشتر نمی‌آزماید؟ شاید قرار بر این است که سپیدترمان کند، شاید که نه حتماً پایان این شب سیه سپید خواهد بود، حتما این لیالی قدری را که به سخت‌ترین وجه ممکن گذراندیم و اشک ریختیم که چرا سال‌های پیش که فرصت توبه و انابه داشتیم بیشتر نماندیم، بیشتر اشک نریختیم و بهره بیشتر نبردیم، قطعاً این شب ها را بیشتر قدر می‌دانیم.   حال اما قدر همین دقایق کوتاه، قدر همین منع ترددها و با فاصله نشستن‌هایمان را بیشتر می‌دانیم، با حال زار بیشتری دست‌هایمان را به سوی پروردگار می‌گشاییم و طلب بخشش می‌کنیم. سال‌های پیش در حرم مطهر شهدای رشت جای سوزن انداختن نبود، سیل جمعیت و مشتاقان علی ابن ابی طالب (ع) در شب ضربت خوردن مولا آنقدر زیاد بود که باید به زحمت گوشه‌ای را برای خلوت کردن پیدا می‌کردی، امشب اما حال و هوای حرم طور دیگری بود، روی موکت‌ها را علامت گذاشته بودند دیگر کسی نمی‌توانست کنار همراه خودش بنشیند، وارد حرم شهدا که شدیم یک به یک جدایمان کردند با فاصله نشستیم! شاید این هم برکتی داشته باشد، صدای گریه‌های هم دیگر را نمی شنویم، راحت‌تر اشک می‌ریزیم، بلندتر «بک یا الله» می‌گوییم و خدا را به ذریه پاک نبی قسم‌ می‌دهیم تا این روزهای جدایی را هر چه زودتر به وصال تبدیل کند، الهی آمین: «بمحمدٍ …» جمعیت کمتر از نصف سال‌های پیش است، صدای کودکانی که همیشه در میان مراسم بودند کمتر و یا بهتر بگویم محو شده است، خانواده‌ها از بیرون آوردن فرزندانشان می‌ترسند، حق هم دارند، چه کسی تاب بیماری جگر گوشه‌اش را دارد، همه که حسین(ع) نمی‌شوند، علیِ کوچکشان را قربانی کنند، از حسین فقط یک نفر در عالم بود. روضه همیشه یک میان دار دارد، یک نفر که بلند صدا بزند: «حسین!» و مجلس روضه را به وجد بیاورد، امسال اما میان دار نخستین شب قدر مردی بود با یک کوله بر پشت! کوله‌اش اما پر بود از مواد ضدعفونی‌کننده، سنگ مزار شهدا را ضدعفونی می‌کرد حتی هوا را ! تا خیال زوار را جمع کند که این مراسم با رعایت کامل بهداشت انجام می‌شود، تا خاطر جمعشان کند که در مجلس روضه مولا علی اجازه خدام حواسشان به سلامت زوار خواهد بود. طبق معمول واعظ مجلس از یتیم نوازی مولایمان گفت و قلبمان را لرزاند، از امامی گفت که همواره نامش با یتیمان عجین است، این روزها بیش از همیشه این صفت امام علی (ع) را درک می‌کنیم. شرایط ویژه دنیا سبب شده قلب‌هایمان بیش از پیش نزدیک شود، گمان می‌کنم هیئات و مساجد این روزها همانی شده‌اند که مولایمان می‌خواست، شاید واژه کرونا تلخ و ناامیدکننده باشد اما وقتی همدلی در کنارش آمد و تأکید ذریه امیرالمؤمنان، رهبر انقلاب بر این واژه زیبا سبب شد تا روی دیگری از این سکه را ببینیم. کمک‌های معیشتی و بسته‌های بهداشتی این روزها توسط همین خدام حسینی و علوی دست به دست می‌شود و به محروم ترین نقاط شهر و روستا می‌رسد، گمان می‌کنم اجر عزاداری‌های این روزهای ماه بیشتر است چون بیشتر غم یکدیگر را می‌خوریم و بیشتر انفاق می‌کنیم و امیدواریم در شب نگاشتن سرنوشتی نو، تمامی فرصت‌های توبه‌ای که داشتیم و غنیمت نشمردیم به بهای این روزهای عجیب اما پر فضیلت خطی سیاه بخورد و سرنوشتی سپید نگاشته شود.   سخنرانی به اتمام رسید، مداح بالای منبر رفت، خاطرم هست پیشترها سینه‌زنان گرد مداح را می‌گرفتند، شور بیشتر می‌شد، این بار اما فرق می‌کرد، شور کمتر شد اما شعور بیشتر، چشم‌ها خیس‌تر، دست‌ها گشوده‌تر، این بار صورت‌هایمان را نمی‌دیدیم، انگار کن برزخی را تجربه می‌کنی که تنهایی چشم‌هایی را می‌بینی که دلواپسند، نگران گناهانی هستند که فرصت توبه را نداشتند، تنهایی را تجربه می‌کنی که نه پدر هست نه مادر، نه همسر هست نه فرزند، چقد چشم‌ها حرف برای گفتن دارند، چه ناله‌ها برای فریاد زدن … آری، هرچه در عالم است باید بگذاریم و به سوی تو پرواز کنیم و چه فرصتی بهتر از این روزهایی که نمی‌دانیم چشم‌هایمان فردای روشنی را می‌بیند یا خیر، هر چه در این دنیاست بهانه‌ای است برای رسیدن به تو یزدان بی‌مثال، چه کرونا باشد چه نباشد، امید همه خلایق به توابی توست، مگر نمی‌گویند صد بار اگر توبه شکستی باز آ؟ این باز با کوله‌باری از اشک و حسرت و آرزو آمده‌ایم، آغوش بگشا … گزارش: فاطمه احمدی انتهای پیام/۳۳۸۹

دیدگاهتان را بنویسید